دره تنگوان

 

تنگوان...برازنده ترين نام براي اين دره بود. چيز زيادي از اين دره نمي دانستم و فقط نام آن را شنيده بودم و فقط مي دانستم كه دوست خوبم مهران نيلساز و دوستانش كار گشايش اين دره را انجام داده اند. كمي بعد فيلم كوتاهي از آن را ديديم و مصمم به اجراي برنامه اي در اين دره زيبا شديم.

 در هنگام اجراي برنامه آسمانرود و ديدن اتفاقي مهران و صحبتي در باره تنگوان، قرار شد اگر برنامه اي را در تنگوان داشتند به ما هم خبر بدهند. خلاصه كلام اينكه  مهران زنگ زد و زمان اجراي برنامه را اعلام كرد و برنامه را قطعي كرديم.

23/6/96 : در ترمينال جنوب جمع شديم و با اتوبوس به سمت دزفول حركت كرديم. چقدر سيستم اتوبوس ها عوض شده بود. سال ها بود با ماشين شخصي سفر مي كردم وآخرين خاطراتم از سفر هاي اتوبوسي به بنز هاي پكيده و پر سر و صداي سال ها قبل برمي گشت. صندلي هاي اتوبوس بيشتر شبيه يونيت دندان پزشكي بود و سرو قهوه و جوجه كباب باعث شده بود خاطرات آن پارچ هاي پلاستيكي و آن ليوان دهن زده كه منقوش به رد پاي سبيل و رژ لب وتف و ... بود را كلا فراموش كنم. از اتوبوس جالب تر استراحت گاه هاي بين راهي بود كه بيشتر شبيه پاساژ بود و هيچ شباهتي به آن رستوران هاي نمور سال هاي قبل با آن كوبيده هاي بو گندو و نوشابه هاي شيشه اي را نداشت. ذوق مرگ شده بوديم از اين همه تحول...

تا دزفول 10 ساعتي زمان برد و ساعت 12 شب به آنجا رسيديم. دزفول بزرگتر از چيزي بود كه فكر مي كردم. هواي  بسيار گرم و شرجي بود و با كرايه يك ماشين دربست به منزل مهران رفتيم. مهدي و عليرضا كه همزمان با ما از همدان راه افتاده بودند خيلي وقت بود رسيده بودند . نيم ساعتي به ماچ و موچ و احوال پرسي و بگو بخند گذشت و ساعت 1:30 بامداد خوابيديم.

24/6/96:ساعت 4 صبح بيدار شديم . فواد هم همان ساعت رسيد و ساعت 4:45 به سمت سد دز حركت كرديم. حدود نيم ساعتي طول كشيد تا به محل پياده شدن از ماشين رسيديم. هوا كاملا تاريك بود و در تاريكي وارد جاده اي خاكي شديم.حدود 20 دقيقه اي راه رفتيم اما هيچ چيزي مشخص نبود. مهران پيشنهاد كرد تا گرگ و ميش منتظر بمانيم تا بتوانيم ورودي دره را پيدا كنيم. حدود 20 دقيقه اي نشستيم تا هوا كمي روشن تر شد و توانستيم اطرافمان را ببينيم. زمين هاي  اطراف پر از شكاف بود. مهران ابتداي دره را نشان داد و به سمت آن حركت كرديم. بافت سنگ هاي مسير از جنس كنگلومرا بود. راه پاكوبي از ميان سنگ ها به سمت ابتداي دره مي رفت. خيس عرق بوديم. هوا گرم و شرجي بود. پس از كمي راه رفتن در بين ديواره هاي دره و گذر از چند چاهك كوتاه به صورت دست به سنگ و تلاش دو طرفه به اولين فرود مسير رسيديم. فرودي حدودا 10 متري بود. در ادامه مسير از دو سمت دست به سنگ و شيب دار هم گذشتيم. به كنار كارگاه دوم رسيديم. چاهي 15 متري رسيديم. پس از طناب ريزي و فرود از چاه دوم و سوم به كارگاه چهارم رسيديم. اين چاه بلند ترين چاه مسير به طول 25 متر بود. طناب ريزي به روش self belayانجام شد و همه نفرات فرود آمدند.

غرق زيبايي هاي اين دره فوق العاده شده بوديم. همه موبايل و دوربين به دست مشغول ثبت خاطرات بودند. عرق ريزان لذت مي برديم و پيش مي رفتيم. با فرود از چاه پنجم متوجه زدگي روي يكي از طناب ها شديم. ظاهرا در برنامه آسمانرود زده دار شده بود . ديگر به صلاح نبود از اين طناب استفاده كنيم. پس از اين فرود و صعود از سنگي دو متري به مكان بازي  رسيديم. عرض دره زياد شده بود و محو تماشاي ديواره هاي اطراف بوديم. حدود 200 متري پيش رفتيم و دوباره وارد شكاف تنگي شديم. عرض اين شكاف بسيار تنگ بود طوري كه در بسياري از قسمت ها نمي توانستيم كوله را با خود حمل كنيم و بايد كوله ها را در دست مي گرفتيم و به بغل از اين معابر مي گذشتيم. با گذر از دو فرود ديگر به ابتداي قسمت تاريك مسير رسيديم. لوازم را به صورت موقت وكيوم كرديم و با فرودي 5 متري  به حوضچه اي رسيديم كه آب آن تا كمر بود. چقدر رسيدن به اين حوضچه به موقع بود و از دست گرما نجات مان داد. مسير را به سمت جلو ادامه داديم. فضاي دره كاملا تنگ و تاريك شده بود و هر قدر به سمت جلو پيش مي رفتيم ريزش آب از ديواره ها هم بيشتر مي شد. اين قسمت هاي تنگ شبيه خرچنگ رو هاي غار پراو بود با اين تفاوت كه اين مسير خيلي طولاني تر بود. داخل آب خرچنگ هاي كوچكي وجود داشتند كه با ديدن نور هد لامپ ما خود را در گوشه اي پنهان مي كردند. اين خرچنگ ها تنها ساكنين اينجا نبودند و مارمولك ها و خفاش ها هم در دل اين تاريكي از اين طرف به آن طرف جولان مي دادند. پس از مدتي دوباره ديواره ها از هم فاصله گرفتند و آسمان را مي توانستيم ببينيم.دوباره به قسمت تاريكي وارد شديم. در نهايت به مكاني رسيديم كه دره توسط سنگ بزرگي مسدود شده بود. در اين مكان بايد وت سوت ها را مي پوشيديم. تا اينجاي كار تجربه اي كاملا متفاوت با تمام دره هايي بود كه آمده بوديم. حدودا نيم ساعتي صرف باد زدن تيوپ ها و خوردن تنقلات  و پوشيدن وت سوت ها شد. به بالاي سنگ رفتيم. فرودي 4 متري داشت. مشخص بود كه آب زياد است و مي شود پريد.  3 نفر پريدند و بقيه فرود رفتند . داخل تیوپ ها رفتيم و مسير را ادامه داديم. در آخرين قسمت كوله ها را با طنابچه به تيوپ ها بستيم. دو متر جلوتر از ما رودخانه خروشان دز قرار داشت در ابتداي ورودي رودخانه جمع شديم و در حالي كه دستانمان را در تيوپ هاي هم رد كرده بوديم تا آب باعث جداييمان نشود به آب زديم. ناگهان احساس بي وزني كردم. آبي عميق با قدرتي باور نكردني ما را با خود مي برد و ما هم فقط داد مي زديم و مي خنديديم مي چرخيديم. تا بحال چنين چيزي را تجربه نكرده بودم. بي وزني و بي اختياري به معناي واقعي كلام...

تنها كاري كه مي كرديم اين بود كه وقتي به كناره ها مي رفتيم با پا زدن به ديواره ها مانع برخوورد تپوپ با سنگ ها و پاره شدن آن بوديم.  رودخانه هر دو طرف توسط ديواره هاي بلندي احاطه شده بود. همانطور كه در داخل آب پيش مي رفتيم ناگهان سرعتمان كم شد و شروع به چرخش كرديم. داخل گرداب افتاده بوديم و مي چرخيديم. چند باري براي خروج تلاش كرديم و در نهايت با زدن چند پاي محكم به ديواره ها از آن خارج شديم و در مسير حركت اب افتاديم. پس از مدتي مهران گفت آنجا گردابي معروف به گرداب مرگ است، تا جايي كه مي توانيد پا بزنيد و شنا كنيد تا به سمت چپ رودخانه نزديك شويم. آب رودخانه تقريبا فضايي شبيه يك نيم استوانه  را در دل سنگ ها ايجاد كرده بود و نيمي از آب رودخانه درون اين مكان مي رفت و گرداب مهيبي را ايجاد مي كرد كه تا كنون باعث مرگ چند نفر كه از مسير كول خرسون وارد رودخانه مي شدند شده بود. با كلي دست و پا زدن و البته چاشني خوش شانسي از كناره آن گذشتيم و در گرداب بعدي گير كرديم. گرداب بزرگ و پر قدرتي بود . با تمام توان تيوپ ها را نگه داشته بوديم تا جدا نشويم. چند دوري دور خودمان چرخيديم و از آن هم خارج شديم. ناگهان مهدي و فواد جدا شدند و آب آنها را با خود برد. سرعت ما كمتر از آنها بود و 300 متري از ما فاصله گرفتند. كمي جلوتر در مسير آب سنگ بزرگي قرار داشت  كه آب از دو طرف آن عبور مي كرد و امواج متلاطمي در اثر برخورد آب با اين سنگ ايجاد مي شد. با عبور از اين قسمت عرض رودخانه بيشتر شد و از شدت جريان كاسته شد. به چال كندي رسيده بوديم كه مكاني تفريحي بود و در قسمت هاي مختلف آن مردم در حال شنا بودند.در مجموع دو ساعتي تيوپ سواري كرده بوديم.  در محل مناسبي از آب خارج شديم و دوساعتي به صرف ناهار و شنا و ... گذشت. ساعت 17 با آمدن قايق به سمت دزفول برگشتيم و پس از جمع و جور كردن لوازم به سمت تهران برگشتيم.

 

 

-  با توجه به نوع سنگ هاي منطقه در پيمايش اين دره لوازم كامل رول كوبي را همراه داشته باشيد

-  بردن جليقه و تيوپ و وت سوت  و تلمبه در اين برنامه الزمي است.

-  از بهم بستن تيوپ ها با طناب به هم جدا خودداري كنيد

- رودخانه دز در عين زيبايي مي تواند بسيار خطرناك باشد. شدت جريان آب و انواع جريان هاي آبي(اددي و اندركات و ...) مي تواند بهترين شناگر ها را به راحتي به كام خود بكشد. بنابراين از جليقه و تيوپ به طور همزمان استفاده كنيد

- اگر براي بار اول از اين دره و رود دز عبور مي كنيد بهتر است با دوستاني همراه شويد كه تجربه عبور از اين رودخانه را دارند و محل گرداب هاي اصلي رودخانه را مي شناسند.

- در صورت درگير شدن در گرداب هاي مسير كمي صبور باشيد و از صرف انرژي بيخودي پرهيز كنيد تا خروجي جريان را پيدا كنيد و هنگام رسيدن به مكان خروجي انرژي تان را صرف خروج از گرداب كنيد. 

- قبل از ورود به رودخانه مواد غذايي كافي را مصرف كنيد چون تا هنگام رسيدن به چال كندي اين امكان تغذيه وجود ندارد.

- در صورت درگير شدن با گرداب از خارج شدن از تيوپ اجتناب كنيد.

 نفرات برنامه: مهران نيلساز. محمد رضا مختاري. افسانه مينايي. علي ملك محمدي. مهدي سلطاني. مهدي الف استوار. فواد رضا پور. نيما اسكندري

عکس : فواد رضاپور 

گزارش برنامه : نیما اسکندری http://dobisel.blogfa.com/post/208


 

دره لطر کش

با آمدن فصل  گرما فصل دره نوردي هم آغاز شده است. استارت كار را با دره لطركش زديم. لطركش دره اي زيبا در منطقه الموت قزوين است. قبلا چند عكس از آن را ديده بودم. با كمي پرس و جو از دوستان دره نورد اطلاعات خوب و دقيقي از دره بدست آوردم. مشخص شد كه دره 18 آبشار دارد كه بلند ترين آن 22 متر است و اخيرا ايمن سازي كارگاه هاي آن هم انجام شده بود.

96/3/22 :  ساعت 10 شب با دو خودرو سواري به سمت الموت قزوين حركت كرديم. 4 نفر از بچه ها از همدان زودتر راه افتاده بودند و قرار بود همديگر را در روستاي هير ببينيم. جاده نسبتا شلوغ بود. پس از رسيدن به ورودي منتهي به منطقه الموت مسيرمان را به سمت رجايي دشت و شهر رازميان ادامه داديم. جاده اي پيچ در پيچ و خطرناك بود و تنها راهنماي ما در اين جاده هاي كم تردد و بدون تابلو راهنما گوگل مپ موبايل بود. خلاصه كلام اينكه ساعت 2 بامداد به روستاي هير رسيديم. گيج خواب بودم و دنبال جايي براي پارك ماشين مي گشتم كه سگ حار و ديوانه اي به سمت پنجره ماشين حمله كرد و خواب را از سرمان پراند.  به مدرسه ابتداي روستا رفتيم. بچه هاي همدان زودتر رسيده بودند و خواب بودند. آرام و بي صدا كيسه خواب ها را پهن كرديم و خوابيديم.

96/3/23 ساعت 6 صبح بيدار شدم. ديشب سر جمع 1 ساعت نخوابيده بودم. بچه ها را بيدار كردم و صبحانه را خورديم و لوازم را جمع و جور كرديم. براي ساعت 8 صبح با ميني بوس روستا هماهنگ كرده بوديم تا ما را به ورودي دره برساند. با آمدن راننده به سمت روستاي لطر و ورودي دره لطر كش حركت كرديم. حدود يك ساعت و نيم مسير منتهي به ورودي دره را با ميني بوس رفتيم. ميني بوس در بالاي پلي نگه داشت. اينجا ورودي دره لطر كش بود. همزمان با ما تيم پر تعدادي از دوستان قزويني هم در ابتداي دره بودند. لباس ها را پوشيديم و وارد دره شديم. با صحبتي كه با سرپرست تيم قزوين كرديم قرار شد ما با فاصله اي 20 دقيقه اي از دوستان قزويني وارد دره بشويم تا سر كارگاه ها ترافيك ايجاد نشود. همان ابتداي كار با صحنه اي باور نكردني مواجه شديم. كيسه اي پر از ماي بيبي مصرف شده را از بالاي پل روستا به درون رودخانه انداخته بودند. از قديم گفته اند فحش را اگر روي زمين هم بريزي خودش صاحبش را پيدا مي كند. ما هم به فراخور ميزان تهوع مان اموات عامل ماجرا را مورد تفقد قرار داديم. 20 دقيقه پس از رفتن دوستان ما هم وارد دره شديم. حدود 15 دقيقه بعد به اولين ْاولين ابشار كه آبشاري كوتاه بود رسيديم. سه نفر از دوستان قزويني مشغول رولكوبي آن بودند. از كنار آبشار به صورت ذست به سنگ پايين رفتيم و سر آبشار دوم به دوستان قزويني رسيديم و آبشار دوم و سوم را با طناب آنها فرود رفتيم. محبت كردند و اجازه دادند تيم ما كه كم تعداد تر بود عبور كند. كارگاه هاي مسير (بجز يك كارگاه ) اكثرا دو روله و كاملا ايمن بود. فاصله بين كارگاه ها آبشارهاي كوچكي وجود داشت كه به صورت دست به سنگ قابل عبور بودند. پس از گذر از نيمي از دره ساختار دره تغيير كرد و به صورت تنگه اي زيبا در آمد كه از هر سو با ديواره هايي بلند محصور شده بود. يكي از فرود ها به حوضچه اي مي رسيد كه پايين آن حوضچه اي به عمق تقريبي 1/8 متر قرار داشت. ساعت 4:30عصر از دره خارج شديم.(نشانه پايان كار باز شدن ناگهاني دره و رسيدن به باغات است) و از پاكوبي كه در سمت راست دره قرار داشت  به باغات روستاي هير برگشتيم.

نفرات برنامه: حسين امامي- سمیه حسنی -فواد رضا پور-آرش تليم خاني-بهار پسندیده- مصطفي يوسفي زادگان- علي ملك مطيعي- مهدي سلطاني-پریسا شهبازان- نيما اسكندري 

 

 

گزارش از نیما اسکندری

http://dobisel.blogfa.com/post/202

عکس ها فواد رضاپور


 

دوکل

زمستان امسال را با دیواره نوردی شروع کردیم . دوکل یا دوکلان نام دیواره زیبایست در کوه فرخشاد و چند مسیر مصنوعی و طبیعی به ارتفاع حدودا 150 متر دارد که با چهار یا 5 طول طناب گشابش شده اند . مسیر فراز رو انتخاب کرده و دست به سنگ میشویم :

نمایی از دیواره که چهار غار کوچک و زیبا دارد ...


 

طول اول ...


 

کارگاه اول با حمید امیری ...


 

طول سوم و 90 درجه کامل ...


 

نمایی از دیواره زیبای سرطاق از داخل کارگاه آخر در دهانه یک غار کوچک ...


پایان مسیر ...


 


نمای دیگری از دیواره در بازگشت ...


 

نفرات برنامه فواد رضاپور و حمید امیری 


 

دره کل شاخ (پست تکمیلی)

امسال برنامه ای در دره تازه گشایش شده کل شاخ در منطقه اشتران کوه اجرا کردیم که متاسفانه متوجه شدم عکس های مربوطه از صفحه وبلاگ پاک شده بنا به درخواست چند نفر از خوانندگان عزیز مجددا گزارش دره را آپلود می کنم :

 

مبدا مسیر چشمه سراوند همان پارکینگ معروف دریاچه گهر اشتران کوه است اما جهت حرکت از روی یال سمت راست ادامه می باید ... نمایی بی نظیر از اشتران کوه پشت سر خواهد بود ...


 

حدودا دو ساعت پیاده روی تا ورودی دره 


 

دره با یک پرتگاه بلند نمایان میشود ...


 

اب ورودی دره از یک غار کوچک بیرون آمده و رفته رفته به حجم اب در طول دره اضافه می گردد

با شروع دست به سنگ پرشیب وارد دره می شویم 


 

اولین فرود 


 

به زودی وارد آب می شویم 



 

پیمایش تنگ کوچک با چندید فرود و پرش انتهای برنامه در روز اول است 


در روز دوم دره به اوج زیبایی می سد ... تنگ نای آن گاهی کمتر از عرض شانه و حجم آب بیشتر است ...


 

پس از عبور از تنگ بزرگ آب وارد غاری شده چهار فرود آن در زیر زمین ادامه می باید که متاسفانه موفق به ثبت  تصویر از آن نگشتم ...


 

پس از غار درگیری با خرسنگ های بزرگ شروع می شود  و در نهایت برنامه دره در روز سوم  با رسیدن به دره نی گاه و روستای تی پایان می یابد .


عکس ها از : فواد رضاپور 

با تشکر از فرزاد صادق زاده عزیز 

 



 

آبشارهای شاهان دشت ...

هفته گذشته برنامه ای برای پیمایش از دره و آبشار های خروشان شاهان دشت اجرا کردیم . دوست خوبم نیما اسکندری گزارش برنامه را نوشته ( http://www.dobisel.blogfa.com/post/129 ) و من تنها به گزارش تصویری برنامه اکتفا می کنم ... 

تقدیم به نگاه دوستان :

فرود اول به از فرود آخر ! 


 

شرایط برای شستن تجهیزات مهیاست ! 


 

درب مخفی قلعه ملک بهمن با پله های ترسناکش ... 


 

یک نفس عمیق ...

 


یکی از زیباترین منظره هایی که در طبیعت دیدم زیر همین آبشار قوسی شکل بود ...

 


چیزی به ذهنم نمیرسه ....


 

روشن در انتظار ...


 

فرود طولانی آخر و ...


 

نفرات برنامه : مسعود عسگری ، نیما اسکندری ، روشن قوامیان ، عرفان و فواد رضاپور

عکس ها از : فواد رضاپور ...

با تشکر ویژه از نیما به خاطر برنامه ریزی عالی این برنامه ...

 


 

 

دره صندوقه ...

صندوقه دره پرشیب و زیباییست در دامنه کوه فرخ شاد کرمانشاه ... 

پاکوب قله فرخ شاد از نیمه های مسیر به یک دو راهی می رسد که راه سمت چب به سوی ابتدای دره سرازیر می گردد . متاسفانه به جز مواقع بارندگی آبی در دره جاری نیست  و تنها چشمه کوچکی در ابتدای کار وجود دارد.  دره از نیمه های دامنه کوه شروع شده و پس از 9 فرود کوتاه و بلند به کف می رسد . کارگاه ها به جز دوتا بقیه خوب و مناسب و با دو حلقه طناب پنجاه متری و ابزار فرود می توان کار را شروع کرد ... نصف روز برای این برنامه کافیست ...

ابتدای دره ...


اولین و دومین فرود ...


یک فرود بلند ...


هوای پاکیزه آبان ماه و سنگ هایی که پس از باران شسته شده بودند از خصوصیات خوب این برنامه بودند ...


همه جای دره حلزون ها حضور دارند ... نام دره صندوقه را باید به دره حلزون ها تغییر داد !


فرود چهارم ... 75 متری و سه مرحله ای ...


یکی از کارگاه های مسیر که با بستن طنابچه ای تقویت شد ! 



فرود روی کارگاه مذکور :دی


پرتگاه آخر ! ... سه پله مجموعا 110 متر ...


فرود آخر ...


نفرات برنامه : فرهاد نامداری ، فرهاد شاهینی و فواد رضاپور

عکس ها : فواد رضاپور


از زحمت دو دوست خوبم دو فرهاد عزیز  که اجرای این برنامه بدون آن ها میسر نبود ممنونم ...


گرده آلمان ها ... گزارش تصویری

    

    پیش از این مطلبی تحت عنوان علم کوه پر حادثه گذاشته بودم که در آن به دو بحث ادم ریوی و سقوط یک همنورد از مسیر گرده آلمانها پرداخته بودم . فرصتی دست داد تا عکس های بیشتری از خود مسیر گرده آلمانها در این پست قرار دهم . امید که مقبول نگاه دوستان افتد :


نمایی از گرده از روی گردنه شانه کوه ...


دست به سنگ های شروع مسیر ...


قبل از دو رکابی ...




دو رکابی ...


نمایی از دیواره از روی گرده ...


یخچال علم چال ...


یخچال اسپیلت ...


برف و یخ در مسیر ...


همنوردانی از گروه داها ساری  ...


در نیمه های مسیر ...



زیر سنگ سماور ...


طول آخر ...


سنگ سماور و یخچال اسپیلت ...


بر فراز قله و نمایی از یال خرسان ها تا گردون کوه و یخچال خرسان ...


نفرات برنامه : روشن قوامیان ، نیما اسکندری و فواد رضاپور

عکس ها از : فواد رضاپور ...


تنگ رغز ...

    رغز یک اثر هنری از رویارویی آب و صخره است . حوضچه های عمیق و روشن و دره های تنگ و تاریک در آغوش یکدیگر منظره ای بسیار رویایی می آفریند . این دره زیبا حدود سی آبشار و بیش از صد حوضچه طبیعی را در خود جای داده که با توجه به واقع شدن در منطقه ای گرم و خشک مانند جواهری می درخشد . 

    تنگ زیبای رغز در استان فارس ، شمال شرقی شهرستان داراب و در 35 کیلومتری مرکز این شهر در نزدیکی روستای حسن آباد قرار دارد . رغز به معنای راه لیز و لغزنده می باشد . دره رغز در امتداد شمال به جنوب کشیده شده و حدود چهار کیلومتر طول دارد . 

    دره از دو قسمت تشکیل شده است . قسمت شمالی که تا اولین ابشار بلند ادامه می یابد و از این جا قابل بازگشت به سرچشمه می باشد و قسمت جنوبی که بعد از اولین فرود با طناب دیگر قابل بازگشت نیست و تا انتهای دره ادامه می یابد . 

    در واقع تنها 14 آبشار هستند که  فرود از آن ها با استفاده از طناب صورت می گیرد و بقیه یا با پرش های کوتاهی به داخل حوضچه ها و یا با عبور از کنارشان پیمایش می شوند . 

    بیشتر حوضچه ها نیاز به شنا دارند و از آبی عمیق و بسیار زلال بر خوردارند . 

    بلند ترین آبشار مسیر آبشاری با طول حدود 40 متر است که وداع نامیده میشود و در نوع خود شاهکاری از معماری طبیعت به شمار می رود . 

همراه داشتن دو رشته طناب 50 متری و یک رشته بیست متری برای پیمایش رغز ضروریست . کارگاه ها بسیار مناسب و از رول و زنجیر تشکیل شده و شنا در بیشتر طول دره اجتناب ناپذیر است . 

    تنگ رغز در تمام ماه های گرم سال قابل پیمایش است . 


عکس های بیشتر از رغز را در ادامه مطلب ببینید :
ادامه نوشته

کام اژدها ...

قرار گاه معروف دیواره بیستون معروف به کام اژدها بی شک یکی از زیبا ترین جان پناه های کوهنوردی در میان تمام جانپناه های کوهستان های ایران زمین است . این جانپناه کوچک  در انتهای مسیر موسوم به قرارگاه در میانه های دیواره بیستون واقع شده و چشم اندازی دیدنی و فراموش نشدنی دارد . هفته گذشته صعودی به این مسیر زیبا داشتیم که تماشای عکس هایش خالی از لطف نیست ... 

در مسیر ...


گل و صخره ...


حمید امیری ... بیستون ... و رویای ترانگو ...

امیدوارم بزودی لبخندت رو روی ترانگو ببینیم حمید عزیز ...


در کام اژدها ! 


فرود ...


محل قرارگاه کام اژدها ...


اطلاعات فنی در مورد این مسیر را در وبلاگ دیار بیستون بخوانید :

http://bistoonmountain.persianblog.ir/post/109/


پی نوشت : 

دیدار به خرپاپ ...


گزارش حادثه و امداد در دره مور ...

با توجه به این که دوستان خانه کوهنورد تهران شرح گزارش را نوشته اند به ارایه گزارش تصویری بسنده می کنم :

ورود به دره ... با یک شروع پر شیب جنگلی و فاقد پاکوب مشخص ...


اولین فرود ...


حبیب نجفی پور در فرود دوم ...


فرود چهارم ... از این جای مسیر به بعد دارای آب در کف دره می باشد ...


به سمت فرود پنجم حرکت در قعر دره ...


شماره روی درختان در عمق دره که ثابت می کرد دره از جاهایی به سمت بالا دارای مسیر پیاده روی نرمال است ...


موانع بی شمار در کف دره مور ... 


حبیب قبل از حادثه ... کنار کارگاه فرود پنجم ... 


آبشار پنجم و مسیر سقوط ... در میان نگاه های مبهوت ما حبیب با فریادی به پایین سقوط می کند ...


تیم به خود مسلط شده و به سرعت شروع به اقدامات اولیه می نماید ... پای چپ حبیب از چند جا شکسته و لگن و کتف او دچار در رفتگی می باشد ...


آتل بندی و انتقاد مصدوم به یک جای امن در کنار آتش به سرعت انجام می گیرد ...


پس از مرحله اقدامات اولیه به همراه چند نفر از دوستان برای ادامه کار امداد به شور می نشینیم ... 

حامد حواله دار سرپرست برنامه ، مرتضی زارع ، نیما اسکندری ، احسان کنعانی و فواد رضاپور ... تصمیم می گیریم با توجه به مشاهده علامت روی درختان در بالای آبشار پنجم تیمی برای پشودن راهی به سمت بالا روانه گردد . 

تیم دارای دو دستگاه جی پی اس است که یکی از آن ها در جریان سقوط از کار افتاده و دومی به گروه پیشرو سپرده می شود . حامد حواله دار ، احسان کنعانی و پویا آزادانی به سمت بالا حرکت می کنند .

به همراه نیما اسکندری تصمیم می گیریم به دنبال یافتن راهی موازی به سمت جاده حرکت کنیم ...

خانم مهسا مطیعی و آقای مرتضی زارع ، پریسا شهبازان و یکی دیگر از دوستان در کنار مصدوم مانده و سایر دوستان در بالای آبشار پنجم به انتظار می نشینند .


پس از یک ساعت جستجو در جنگل انبوه و بدون جی چی اس به طور اتفاقی به نشانه ای بر می خوریم که امید وارمان می کند . انگار این بار کندن یادگاری روی درختان مفید واقع می شود و راهی نزدیک به جاده خاکی پیدا می کنیم ...


با خوشحالی از پیدا کردن مسیر دوباره به کنار مصدوم آمده و سایر دوستان را از محل حادثه به کنار جاده منتقل می کنیم ... 

پس از چند دقیقه در کنار جاده موفق به برقراری ارتباط با تیم پیشرو می گردیم که در فاصله ای نزدیک در گوسفند سرا قرار دارند . 

مدتی طول می کشد که به همراه رضا حنیفه از کوهنوردان نوشهری سر می رسند و کار بسکت کردن و انتقال مصدوم به بالا شروع می شود ...


از نیرو های امدادی خبری نیست و تصمیم می گیریم کار بسکت و انتقال مصدوم را انجام دهیم ....


سرعت عمل و آگاهی بچه ها در این حادثه یک تجربه برای همه ما بود ...


روحیه تیمی و روحیه خوب شخص مصدوم کمک بزرگی به کار انتقال در شرایط دشوار کرد ...


در نهایت ساعت از یازده شب گذشته بود که حبیب به کنار جاده خاکی رسید . 

با کمک پویا آزادانی برای آوردن امبولانس به نوشهر رفته بودیم که متوجه ناهماهنگی بسیار در سیستم امداد و نجات کشور شدیم که خود جای ساعت ها بحث و گفتگو دارد . 

اما همه چیز دست به دست هم داد تا این جادثه به خیر بگذرد ...


دو نفر از بچه ها با آمبولانس همراه حبیب رفته و بقیه شب را کنار جاده بیتوته می کنیم ...


این حادثه و کار امداد و نجات آن در شرایط سخت درس بزرگی برای همه ما بود . 

به شخصه از حضور تک تک دوستان و تلاش آن ها سپاسگذارم و از همه آن ها درس هایی فرا گرفتم ...


عکس ها از :

مرتضی زارع ، کیوان تتاپور و فواد رضاپور ...


جزییات بیشتر حادثه را این جا بخوانید :

http://bistoonmountain.persianblog.ir/ دیار بیستون 

http://hamkhaneha.blogfa.com/post-270.aspx همخانه ها


پی نوشت : این یک گزارش فنی نبود ... تنها یک برداشت شخصی بود از حادثه ای که اتفاق افتاد و به خیر گذشت ...و  قطعا تلاش تک تک دوستان در این برنامه باعث موفقیت در امر امداد و نجات از دره شد . 


زندان برنجه ...


زندان برنجه :


نخستین فرود انجام شده در زندان برنجه ...



تگرگ ! 






ادامه مطلب را ببینید ... 

ادامه نوشته

دارآباد و تیغه ها ...

هفته گذشته صعودی داشتیم به قله زیبای دارآباد و گذری هم بر تیغه های معروفش ... چون دارآباد قله نسبتا در دسترسی هست و در محیط اینترنت هم گزارشات زیادی در موردش نوشته شده بنابر این به نمایش عکس های این مسیر زیبا بسنده می کنم :

قله زیبای دارآباد ...


برف سنگین و بهمن های عظیم از مشخصات روز های پس از بارش ...


در مسیر تیغه ها ...


برف سنگین روی تیغه را کاملا پوشانده بود ...


نقاب برفی ...


بازگشت ...


نفرات برنامه : نیما اسکندری ، پریسا شهبازان ، آقای شهبازان و فواد رضاپور ...


دره کمجل ...

    


    دره کمجل یکی از دره های فنی معروف ایران زمین به شمار میرود که از نخستین پیمایش آن بیش از یک دهه نمی گذرد و با این حال هر سال تیم های بیشتری از آن دیدن می کنند  . پیمایش این دره زیبا  با عبور از حدود 30 آبشار همراه است که باید با استفاده از طناب و به صورت فرود انجام پذیرد . 

    با توجه به این که سال گذشته هم گزارشی از پیمایش این دره زیبا گذاشتم این بار فقط به ارائه گزارش تصویری می پردازم  .

 زحمت نوشتن گزارش این برنامه را دوست عزیزم مسعود عسگری کشیده که در این لینک        http://fatehanekhorshid.blogfa.com/ قابل مشاهده است و من با توجه به گزارش ایشان عکس های برنامه را تنظیم کردم ... تقدیم به نگاه مهربان شما : 

از امامزاده به سمت دره مسیر پاکوب و زیباییست که حدود 150 دقیقه به طول می انجامد ... در صورتی که میدان دید بالا باشد قلل آزاد کوه در پشت سر و علمکوه را در روبرو می توان دید ... آزاد کوه در انتهای تصویر پیداست .

مشاهده یک گراز و سه توله اش که درست در میان پاکوب در حال چرا بودند از لحظه های خوب این برنامه بود .

با رسیدن به ابتدای دره خیلی زود درگیر آبشار ها می شوید ...

برای فرود بعضی از آبشار ها باید به آب زد ...

بعضی کو تاهند و بعضی بلند ... بعضی پله ای اند و بعضی صاف و خلاصه این که کمجل کلکسیونی از آبشار های متفاوتست ...

خود حمایت ! 

بیشتر کارگاه ها دور درختان برپا شده اند و از نظر ایمنی کمی باید محتاط بود ...

بلند ترین آبشار مسیر و تنها آبشاری که مستلزم فرود دو مرحله ای است .

یکی از کوتاه ترین آبشار ها که به خاطر شکل خاصی که داشت  به نظر من مشکل ترین فرود از نظر سوار شدن روی طناب را شامل می شد . 

معروف ترین آبشار دره با یک فرود کلاهکی بلند ... 

پیچ  و خم های مسیر ...


نفرات برنامه : علی محمودی ، مسعود عسگری ، رضا راستی ، نیما اسکندری ، پریسا شهبازان ، مهدی سلطانی ، عرفان و فواد رضاپور ...


نتیجه گیری 1 :  گرمای ظهر مرداد وقت خوبی برای دره نوردیست .! 

نتیجه گیری 2 : هیچوقت با یک گراز عکس دست جمعی نگیرید ! 



سوزنی ها ...

قله کلاغ لانه با 3410 متر ارتفاع از سطح دریا پس از الوند دومین قله پر تردد شهرستان همدان به شمار می رود . این قله زیبا درمیانه خط الراس الوند  سر به آسمان کشیده و امتداد یالهایش از یک سو به سمت قله دایم برف و از سوی دیگر به سمت قله کمر لرزان امتداد میابد. یک یال فرعی هم از کلاغ لانه جدا شده که در ادامه قله الوند را تشکیل میدهد.دره های دو طرف نیز یکی موسوم به دوزخ دره است  که به سمت روستای باستانی برفین فرود می اید  ودیگری از پشت قله   به سمت غرب سرازیر می شود.

مسیر عمومی صعود از گنجنامه شروع می شود و پس از عبور ازدشت میشان و تخت نادر با تراورس دامنه شمالی الوند از فراز دوزخ دره به جانپناه  میرسد.

  کلاغ لانه دارای دو مسیر کلی صعود است که اولی با دست به سنگ ساده ای در جنوب غربی قسمت صخره ای قله از میان شکاف کوچکی صعود میشود و حدودا با بیست دقیقه صعود از پناهگاه میتوان به قله رسید و دیگری مسیر فنی موسوم به سوزنی ها میباشد که خود از لحاظ طول و نحوه صعود به سه بخش تقسیم میگردد. قسمت اول که مسیر سوزنیها ازشروع صخره های شمالی قله است و از لحاظ طول بلند ترین مسیر سنگی کلاغ لان است . قسمت دوم مسیر سوزنیها از میانه مسیر اول است که با تراورس کوتاهی از پناهگاه تا پای صخره موسوم به سنگ تلوزیونی در میانه سوزنیها ادامه می یابد و از آنجا تا قله بصورت فنی طی میشود  و مسیر سوم صخره سنگی در بین دو دهلیز بهمن گیر کلاغ لانه است که بنا به میل کوهنورد از هر کجای آن میتوان شروع کرد و به قله رسید.

زمان مسیر صعود در این سه مسیر کاملا متغیر بوده و بنا به حجم برف و انتخاب مسیر و تعداد نصب حمایت میانی ممکن است از یک تا چند ساعت به طول بیانجامد . با توجه به وجود یخ و برف و صخره در کنار یکدیگر مسیر در فصل زمستان بصورت درای تولینگ طی میگردد و با توجه به شیب (بین 50 تا 70 درجه) و تنوع سختی مسیر هر کس میتواند بنا به توانایی خود مسیری را صعود کند و لذت ببرد. استفاده از طناب و نصب حمایت میانی در بخش هایی از مسیر کاملا واجب است و خطر ریزش بهمن در تراورس پناهگاه تا پای سوزنیها در فصول بارش وجود دارد.

با توجه به سرمای شدید در زمستان و گاهی  طوفانی بودن منطقه مسیرهای سوزنیها بسیار مناسب تمرین و ممارست در شرایط خا ص میباشند.


عکس های برنامه در ادامه مطلب ...
ادامه نوشته

دره کمجل ...


کمجل یکی از زیبا ترین دره های فنی ایران زمین است که از میانه های البرز  با شیب تندی به سوی هزار چم واقع در جاده چالوس سرازیر می گردد . فرود مهیج از این دره  در یک برنامه دو روزه میسر است و بیش از 50 مانع آبشاری و حدود 35 فرود را شامل می شود که بلند ترین آنها حدود 75 متر طول دارد .

پس از عبور از تونل کندوان به روستای سیاه بیشه و تاسیسات سد آن میرسیم که برای عبور از آن باید حتما از قبل با مسوولین آنجا هماهنگ شود . پس از عبور از در نگهبانی به امامزاده می رسیم که شب را همان جا به استراحت پرداختیم . مسیر حرکت از امامزاده شروع می شود مسیر کاملا پاکوب و مشخص است و با حدود 4 ساعت راه پیمایی از میان جنگلهای زیبای منطقه به گردنه ای میرسیم که از یک سو به علم کوه زیبا و از سوی دیگر به آزاد کوه مغرور مشرف است . پس از نیم ساعت سرازیر شدن به ابتدای دره میرسیم . وقت نهار است و در ابتدای دره توقف می کنیم . آب ورودی به کمجل قابل شرب نبوده و از نزدیکی همانجا آبی پاکیزه بر میداریم و به سوی دره فرود می آییم .

اولین آبشار 15 دقیقه بعد نمایان می گردد و پشت سر هم ادامه می یابد . حدود 15 آبشار را در روز اول فرود آمده و به منطقه ای باز می رسیم که محل مناسبی برای شب مانیست . صبح روز بعد با عبور از کنده بزرگی که رودخانه را بریده به قسمت دوم آبشار ها می رسیم که بلند ترند و پر شیب تر ... نمایی از گردنه هزار چم از این قسمت قابل مشاهده است و شوق رسیدن را بیشتر میکند . هشتمین آبشار روز دوم است که 70 متر طول و فرودی دو مرحله دارد که در مرحله دوم فرود برای دو نفر جا هست . به این ترتیب آبشار ها تا انتهای دره ادامه می یابند و پس از حدود 21 آبشار در روز دوم به حوضچه آبی در پای آخرین آبشار رسیده و ساعت 6 عصر به جاده چالوس و رستوران صخره میرسیم .

چند نکته : در سرتاسر مسیر آب آشامیدنی وجود ندارد . به همراه داشتن دو طناب 50 متری و یک طنابچه 25 متری برای فرود ها لازم است . به همراه داشتن مقداری بلوک و تسمه یا طنابچه کوتاه لازم است . سرتاسر مسیر ریزشی و کلاه کاسک الزامیست . کار گاه های موجود یا رول است و یا کار گاه های طبیعی دور درختان .


 ابتدای مسیر حرکت از تاسیسات ...


پاکوب جنگلی بسوی دره ...


ابتدای دره ...


 بسوی رود ...


فرود دو مرحله ای و کلاهکی بزرگ کمجل ...



 نفرات برنامه : مجید قادری . محمد حسینی . بابک ماجدیان . پژمان امامی ...

عکس ها از محمد حسینی ...


یخچال کسری ...


یخچال کسری پس از یخچال  دره یخار دماوند دومین یخچال بلند ایران است . قله های کسری و هرم داغ قله هایی فرعی از آتشفشان بزرگ سبلان بوده که در غرب قله سبلان واقع شده و سه یخچال معروف این منطقه را بروی دامنه های خود جای داده اند ... این  یخچال های  بزرگ ، کسری شرقی و غربی و یخچال هرم هستند که بزرگترینشان یخچال شرقی کسری است که  با حدود 14 طول طناب به تاج زیر قله کسری مییوندد . شکل عمومی  این یخچال زبانه ای شکل و باریک است که با شیبی که ابتدا مقعر و سپس محدب می گردد به بالا کشیده شده و یخ نسبتا مستحکمی دارد . بیشترین شیب یخچال در نیمه های آن به حدود 60 درجه می رسد که شیبی قابل قبول  نسبت به ابتدا و انتهای یخچال دارد ... با توجه به دیواره های ریزشی جنوب یخچال  همواره خطر بزرگ ریزش سنگ کوهنوردان را تهدید میکند و صعود باید در سردترین ساعات ابتدای صبح شروع شود تا خطر ریزش های احتمالی به حداقل برسد ... 

در این برنامه با دوست بزرگوار مسعود عسگری همراه بودیم که شرح صعود  از قلم ایشان خواندنی تر است : 

http://www.fatehanekhorshid.blogfa.com/post-111.aspx


قله های کسری ( راست ) و هرم ( چپ ) و سه یخچال این منطقه ... یخچال شرقی  و بلند کسری یخچال وسطی است ...



طول هشتم ... یخ خوب و مستحکم و حداکثر شیب یخچال ...



ریزش مهیب یخچال نیم ساعت پس از عبور تیم !  ده ها تن سنگ با صدای وحشتناکی  تمام عرض یخچال را در قسمت پایین فرا گرفت ...




طول آخر ... 


هرم !


مسیر بازگشت ... گرده پر شیب و ریزشی کسری ...


نفرات برنامه : مسعود عسگری ، علی محمودی ، نیما اسکندری ، پریسا شهبازان ، رضا راستی ، فواد رضاپور


صعود سولو ... یخچال شمالی سبلان ...



قبل از این هم گزارشی از صعود یخچال شمالی سبلان نوشتم که در قسمت موضوعی صعود های فنی وبلاگ موجود است ... این بار به عکسها اکتفا میکنم و آنچه مینویسم در مورد خود پدیده یخچال به طور کلی است :

یخچال جریانی از یخ است که از سوی کوهستان به سمت پایین حرکت میکند . یخ در اثر تراکم برف ایجاد شده و همواره در طول عمر یخچال  زنده و در حال حرکت است . شکل عمومی یخچال ها زبانه ای شکل است و ضخامت یخ از بالا به پایین کمتر میگردد .شکل خاص هر یخچال تابع حرکت بستر آن یخچال است .سرعت حرکت در طول یخچال متفاوت بوده و در وسط بیشتر از کناره هاست .  

یخچال ها به هنگام حرکت بستر خود را میخراشند و آنرا با خود به پایین می آورند . به مواد بستر یخچال که پایین آورده شده اند مورن گفته میشود که خود به چند بخش تقسیم میگردد ... با کم شدن ارتفاع یخها ذوب شده و مورن ها بر جای میمانند .

سطح یخچال ها نا هموار بوده و شکافهای متعددی در ان پنهانند . در یخچالهای عظیم ممکن است کارست یخچالی بوجود باید که مانند تونلی عظیم در طول یخچال امتداد پیدا میکند .

در طول یخچال همواره نسیمی سرد از نوع کاباتیک از بالا به پایین میوزد که علت آن سرمای یخ های مجاور میباشد . گاهی در اثر انسداد مورنی دریاچه ای کوچک در پای یخچال تشکیل میگردد که از جوی باریک یخچال تغذیه میکند .

یخچالها از عوامل مهم فرسایش به شمار میروند و در طول عمر خود میتوانند دره های عمیقی بر جای بگذارند .

در ایران یخچال های بسیار معدودی وجود دارد که بسیار کوچکند و بزرگترین آنها در دره یخار دماند کمی بیش از یک کیلومتر طول دارد . یخچال شمالی سبلان با حدود 600 متر طول بزرگترین یخچال منطقه سبلان بوده و شیبی بین 55 تا 70 درجه دارد . بهترین فصل یخچال پیمایی در ایران مهر و ابان ماه است که در آن کیفیت و درجه سختی یخ به حداکثر خود میرسد. 






Picture_139.jpg

یخچال شمالی سبلان و مسیر حرکت تیم ...


نفرات برنامه : رضا راستی . محمد حسینی . نیما اسکندری . فواد رضاپور ...


یخار... سلطان یخچالهای ایران...

 

صعود سولوی دهلیز مرکزی دره یخار ... با چشمان کاملا بسته !!!

 

     دره یخار در شمال شرقی دماوند عظیم ترین یخچال دایمی ایران را در دل خود جای داده است .یخچالی که  از بام برفی دماوند از نزدیک قله شروع شده و با شیب زیاد وارد دهلیز های تنگ و ریزشی شده و تا پایین ادامه می یابد...  طول یخچال در سالهای مختلف تغییر میکند و از 1300 تا 1700 متر متغیر است . هر چند مورن های یخچالی که در زیر آنها هم یخ ضخیمی پنهان است تا چند کیلومتر ادامه می یابد ...ناکامی رینهولد مسنر پر افتخار ترین کوهنورد تاریخ جهان در صعود از این یخچال خود نشانی از عظمت آن دارد.  اولین صعود از این دره با شکوه در سالهای دهه 40 توسط یک تیم ایرانی با کرامپونهای دست ساز انجام گرفت که خواندن گزارش آن به قلم بهمن ناصحی خالی از لطف نیست ...

   مهر ماه بهترین زمان برای تلاش روی یخچالهای ایران است. بالا خره به  ما هم فرصتی  دست داد تا  حرکتی روی این بهشت یخ زده انجام دهیم ... از گزانه راهی دره شمال شرقی شدیم . نزدیک ظهر بود که مصطفی لاریجانی ما را نزدیک معدن ملار پیاده کرد . از آنجا راه مالرویی به سمت چشمه پهن کوه ادامه می یابد و امتداد آن رفته رفته سنگلاخی شده و نوید نزدیک شدن به یخچال میدهد ...  با افزایش ارتفاع کم کم وارد مورن ها میشویم .  مسیر مشخصی به سمت ابتدای یخچال وجود ندارد و صدای گاه و بیگاه ریزش سنگ ها هراسی در دل ایجاد می کند ... تا آنجا که روز اجازه میدهد حرکت می کنیم و تا حدود ارتقاع 4000 متری پیش میرویم . شب سردی را در پناه سنگی بیتوته میکنیم و صبح زود بیدار میشویم . هوا مه آلود و روبه خرابیست . بین رفتن و ماندن مردد می مانیم ... اینجا راهی برای بازگشت وجود ندارد . مجبوریم ادامه دهیم ...تا ظهر شرایط جوی از چیزی که فکر میکردیم بد تر میشود ...

   دید کاملا صفر است...بارش برف آغاز شده و ما در میانه عظیم ترین یخچال ایران...  تنها چیزی که قابل تشخیص است شیب یخی روبه بالاست و دیگر هیچ ...  از 7 صبح تا 10 شب در تلاشی نفس گیر برای زنده ماندن!!  دهلیز مرکزی یخار را سولو صعود کردیم ... ساعت ده و نیم  نیمه شب به ابتدای بام برفی در ارتفاع 5250 متری رسیدیم ...بارش قطع شده و برف کوبی بسیار سنگین  ما را از حرکت به سمت قله و بارگاه سوم که مقصد از پیش تعیین شده بود باز میداشت .  تصمیم به حرکت به سمت جانپناه تخت فریدون گرفتیم که مختصات محل دقیق انرا در جی پی اس داشتیم ...

    اما خستگی و تاریکی شب و تیغه های یال شمالشرقی ما را از ادامه راه باز میداشت ... ادامه راه غیر ممکن بود . کنار سنگی راکندیم و یک غار برفی کوچک درست کردیم  و وارد کیسه بیواک شدیم ... یک ساعتی استراحت کردیم اما ... ابرها که کنار میرفتند باد شدیدی وزیدن گرفت که همه چیز را بر هم زد . کیسه بیواک پاره شد و تا صبح مجبور شدیم همانجا بنشینیم ...

   شب وحشتناکی را سپری کردیم اما خیلی زود همه چیز تمام شد و صبح شد ... نزدیک ظهر به پناهگاه تخت فریدون رسیدیم  و پس از استراحت و صرف نهار به سمت پایین به راه افتادیم ...


دهلیز مرکزی یخار ...


با چشمان کاملا بسته ... دهلیز مرکزی یخار ...


مه و کولاک شدید در یخار ...


دره یخار از یال شمال شرقی و مسیر صعود ...


خانه ای در میان ابرها ... تخت فریدون...


  عکسها از محمد حسینی ...

الان که این مطلب رو پست میکنم یکی از دوستان خوبم آقای علی قادری از اراک هم برای صعود سولوی دره یخار رفتن و احتمالا الان به پای یخچال رسیدن ... برای ایشان هم آرزوی موفقیت دارم... 

قزل ارسلان ...

پرونده  کوهنوردی امسال را با صعود  قله قزل ارسلان بستیم ...

     قزل زیباترین قله در مجموعه الوند است ... مسیرهای صعود زیادی برروی این مخروط زیبا وجود دارد که با سختی متفاوت به قله منتهی میگردند . عمومی ترین مسیر ها در تابستان یکی قیف شرقی قله است که با طی مسیری پر شیب که به 60 درجه هم میرسد  میتوان به قله رسید  ...مسیر دوم هم تیغه های شرقیست که به علت نزدیکی به پناهگاه انتخاب خوبی است . هردوی این مسیر ها را در تابستان در کمتر از یک ساعت از جانپناه فریدون میتوا ن پیمود.

      اما در زمستان قضیه فرق میکند ...شیبهای پر برف مملو از بهمن اجازه انتخاب مسیری کوتاه نمیدهد ...     یمایش قیف با خطر بهمن کوهنوردان را مجبور به گزیدن مسیرهای  تیغه ای میکند و باز هم به خاطر برفهای اطراف تیغه که تشکیل نقاب های کوچک وسستی میدهند، طی این مسیر کوتاه  کمی پیچیده میشود ...نسبت به  میزان بکار گیری طناب  و تعداد کارگاه و میانی های کار گذاشته شده ، پیمایش تیغه ممکن است چندین ساعت طول بکشد.

     صبح جمعه حدود ساعت 7 بود که به روستای  وهنان رسیدیم . از جاده خاکی عشایر به سمت گوسفند سرا به راه افتادیم . هوا عالی و دما نسبتا زیاد بود وبا توجه به بارش دو روز پیش،  نگرانی برای ریزش بهمن را تشدید میکرد . حدودا ساعت 9:30 به زیر گردنه شرقی رسیدیم و به خاطر وضعیت خوب هواداخل جانپناه نشدیم وصبحانه را همانجا خوردیم . حلیم گرمی که داخل فلاکس ریخته بودیم یکی از بهترین صبحانه هایی بود که در کوه خورده بودم...  

      کمی از 10 گذشته بود که به سمت قله حرکت کردیم . برفکوبی سنگین از همان ابتدای کار هشدار میداد مسیر سختی در پیش داریم. کمی بعد  به روی تیغه ها سوار شدیم و به سمت قله صعود کردیم . طناب 50 متری که همراه برده بودیم باعث میشد کرده دونفره ما با فاصله بیشتری از هم حرکت کند ... شدت برف زیاد بود و تمام شکافها را پر کرده بود و از نوک تیغه ها با شیب زیادی به سمت قیف امتداد می یافت. حدودا 7 طول مسیر را کارگاه دو میخه  برپا کردیم  و هرطول    3 تا 4  میانی زدیم . دو مرتبه لاخ شدن طناب  وقت زیادی از ما گرفت اما زمان را با ایمنی عوض کردیم ...

      ساعت حدودا 15:00 بود که با کمتر از 5 ساعت طی مسیربه قله رسیدیم هوا عالی بود و باد ملایمی میوزید  و چای گرمی نوشیدیم .. منظره قله های اطراف در میان هوای غبار الود آنروز تماشایی بود و رویایی ...  مسیر برگشت را با حدود 4 طول فرود با احتیاط انتخاب کردیم وساعت 17:00  به گردنه رسیدیم و به سمت وهنان به راه افتادیم.

 نفرات برنامه : نیما اسکندری ... فواد رضاپور ...     

یال شرقی قزل ارسلان...

بر فراز قله...

بازگشت...

سوزنیها...

                                                                                                                                   .    قله کلاغ لانه با 3410 متر ارتفاع از سطح دریا پس از الوند دومین قله پر تردد شهرستان همدان است ... . این قله زیبا درمیانه خط الراس الوند  سر به آسمان کشیده و امتداد یالهایش از یک سو به سمت قله دایم برف و از سوی دیگر به سمت قله کمر لرزان امتداد میابد. یک یال فرعی هم از کلاغ لانه جدا شده که در ادامه قله الوند را تشکیل میدهد...دره های دو طرف نیز یکی موسوم به دوزخ دره است  که به سمت روستای باستانی برفین فرود می اید  ودیگری از پشت قله   به سمت غرب سرازیر میشود...مسیر عمومی صعود از گنجنامه شروع می شود و پس از عبور ازدشت میشان و تخت نادر با تراورس دامنه شمالی الوند از فراز دوزخ دره به جانپناه  میرسد...  کلاغ لانه دارای دو مسیر کلی صعود است که اولی با دست به سنگ ساده ای در جنوب غربی قسمت صخره ای قله از میان شکاف کوچکی صعود میشود و حدودا با بیست دقیقه صعود از پناهگاه میتوان به قله رسید.... و دیگری مسیر فنی سوزنیها میباشد که خود از لحاظ طول و نحوه صعود به سه بخش تقسیم میگردد...قسمت اول که مسیر سوزنیها ازشروع صخره های شمالی قله است و از لحاظ طول بلند ترین مسیر سنگی کلاغ لان است ...قسمت دوم مسیر سوزنیها از میانه مسیر اول است که با تراورس کوتاهی از پناهگاه تا پای صخره موسوم به سنگ تلوزیونی در میانه سوزنیها ادامه می یابد و از آنجا تا قله بصورت فنی طی میشود ...و مسیر سوم صخره سنگی در بین دو دهلیز بهمنگیر کلاغ لانه است که بنا به میل کوهنورد از هر کجای آن میتوان شروع کرد و به قله رسید... زمان مسیر صعود در این سه مسیر کاملا متغیر بوده و بنا به حجم برف و انتخاب مسیر و تعداد نصب حمایت میانی ممکن است از یک تا چند ساعت به طول بیانجامد ... با توجه به وجود یخ و برف و صخره در کنار یکدیگر مسیر در فصل زمستان بصورت درای تولینگ طی میگردد و با توجه به شیب (بین 50 تا 70 درجه) و تنوع سختی مسیر هر کس میتواند بنا به توانایی خود مسیری را صعود کند و لذت ببرد...استفاده از طناب و نصب حمایت میانی در بخش هایی از مسیر کاملا واجب است و خطر ریزش بهمن در تراورس پناهگاه تا پای سوزنیها در فصول بارش وجود دارد...با توجه به سرمای شدید در زمستان و گاهی  طوفانی بودن منطقه مسیرهای سوزنیها بسیار مناسب تمرین و ممارست در شرایط خا ص میباشند...     قله زیبای کلاغ لانه...        

عکسهای زیبای مسیر از محمد حسینی...

یخچال شمالی سبلان

 

      سبلان عروس کوههای ایران و یخچال شمالی با حدود ششصد متر طول، بزرگترین یخچال دائمی آن است...طول و عرض یخچال در سالهای مختلف متفاوت بوده ولی شکل قالب آن تقریبا یکسان است...با  راهپیمایی از روی مورن های یخچالی  از کمپ آمریکاییها میتوان سه ساعته به پای یخچال رسید...بهترین یخ (تیره با چگالی بالا) برای کار یخنوردی معمولا از اواسط شهریور تا آواخر آبان در یخچالهای سبلان  وجود دارد و با توجه به استحکام  بیشتردر این دوره از ریزش کمتری برخوردار میباشد... بیشترین ریزش در روی مورن های یخچال اتفاق میافتد و برای اطمینان بیشتر بهتر است این قسمت از مسیر را در ساعات اولیه قبل از طلوع خورشید پیمود تا با کمک برودت هوا که به استحکام بیشتر یخ کمک میکند ، از شر ریزش های احتمالی در امان بود....ما هم با پیروی از این اصل ساعت 3 بامداد از کمپ به سمت بخچال به راه افتادیم ...حدودد ساعت 6:30 کار خود را از ابتدای بخچال با صعود آزاد حدود دو طول از مسیر شروع کردیم و در ادامه با برپایی کارگاه با پیچ یخ  به صعود یخچالی با حمایت پرداختیم ...تیم چهار نفره ما به صورت دو کرده کاملا جدا از هم اما در کنار همدیگر به صعود ادامه داد...کارگاهها بصورت استاتیک و بعلت چگال بودن یخ با دو پیچ برقرار گردید و هر طول طناب با نصب دو میانی به فاصله پانزده متر از هم به کارگاه بالا تر ادامه می یافت...پس حدود 5 طول طناب به پیشانی یخی که پر شیب ترین قسمت یخچال شمالی سبلان است رسیدیم ...با شیبی حدود 70 درجه و یخی که بجز چند تکه کوتاه که پولکی بود بسیار عالی بود و با هر ضربه تبر یخ و  نیش کرامپون مشد استحکامش را حس کرد...زیبا ترین قسمت مسیر همین دو طول پیشانی یخی بود که با شیب زیاد و منظره فوق العاده در بالاترین قسمت یخچال گوئی بجای صعود پرواز میکردی و نگاه  از فراز شیب یخی پیشانی تا فرود صخره های زیبای شیروان دره سر میخورد ودوباره بالا میآمد . پس از پیشانی دو باره با حدود یک طول صعود آزاد به انتهای مسیریخچالی  رسیدیم...بالاخره با چند ساعت تلاش و بدون هیچ مشکل با سه طول صعود آزاد و هفت طول حمایت یخچال شمالی را صعود کردیم . دو نفر از دوستان هم که جداگانه قله را صعود کرده بودند به استقبال ما آمدند و  از آنجا راهی قله زیبای سبلان شدیم که با نگین آبی که بر فراز خود دارد بی شک یکی از استثنایی ترین کوههای جهان است...

                                      پیشانی یخی                                                       قله و دریاچه زیبای ساوالان                          نفرات شرکت کننده : محمود هاشمی . بهرام منصور . رضا راستی . نیما اسکندری . محمد حسینی . فواد رضاپور ...

اندرسم...

دره اندرسم (Anderesm ...به معنای لانه خرس) یکی از زیباترین دره های ایران عزیزمان است که در شمال کشور واقع شده  وهر ساله طبیعت گردان بسیاری را بسوی خود میخواند .این دره زیبا و فنی شامل 16 آبشار زیباست که یکی پس ازدیگری واقع شده اند . برای رسیدن به اندرسم باید در مسیر جاده چالوس به سمت گچسر حرکت کرد. نرسیده به گچسر سمت چپ جاده مسیری فرعی به سمت روستای ییلاقی آزاد بر وجود دارد... پیاده روی طولانی از آزاد بر تا ابتدای دره اندرسم (در حدود 5 ساعت) وجود دارد که غیر از دو سر بالایی ملایم بقیه سراشیبی میباشد. مسیر راه بسیار زیباست و عشایر خونگرم منطقه با سخاوت از ما پذیرایی میکنند . ادامه راه از چادر عشایر به صورت شن اسکی پر شیبی به پایین سرازیر میشود و کم کم نمای جنگلی شمال کشور نمود پیدا میکند....به علت طولانی بودن مسیر و فنی بودن دره بهتر است یکشب در ابتدای دره توقف کرد و در روز دوم به  پیمایش دره پرداخت. شب فراموش نشدنی را در میان جنگل و کنار رودخانه خروشان اندرسم در کنار آتشی که کاملا مهار شده است طی میکنیم و صبح زود پس از عایق کردن تمام  وسایل وارد دره میشویم . زیبایی مسیر محسور کننده است و رودخانه خروشان در میان دره تنگ هر کسی را به وجد میآورد...آب تمامی جویبارهای اطراف به اندرسم میریزد و آبشارها یکی پس از دیگری پر آب تر میشوند . از این جهت پیش بینی هوا قبل از ورود به دره الزامی میباشد زیرا حتی با چند دقیقه بارش سیل خروشانی در دره سرازیر میگردد. خوشبختانه هوا خوب بود و با اینکه هیچیک از ما قبلا این مسیر را نیامده بود با سرعت خوبی کارگاه ها را برپا و فرود امدیم. زیبایی و هیجان برنامه به حدی است که هیچکس احساس گذشت زمان نمیکند. لحظاتی معلق بودن در هوا و فرود آمدن در آب ۱۶ بار تکرار میشود...مسیر فرود حدود شش ساعتی طول کشید و تمام این ساعات کاملا در میان آب بودیم . پس از اتمام دره با حدود 40 دقیقه پیاده روی به اولین ییلاق موسوم به چهار باغ رسیدیم و از آنجا با ماشین راهی پایین شدیم . بهترین زمان برای اجرای این برنامه مرداد ماه میباشد...آشنایی نفرات با شنا و اصول فنی لازم است...همراه داشتن طناب و وسایل فرود و کلاه ایمنی الزامیست...نفرات شرکت کننده:مجید قادری..نیما اسکندری..محمد حسینی ..فواد رضاپور...                                                                                                                                                    زحمت این عکسهای زیبا را محمد کشید که همین جا از او تشکر میکنم...

                                                                                          جاودان باد یاد یازده قهرمان که در امرداد 84 پس از فرود از آبشار ها با پیشامد سیل خروشان به آسمانها اوج گرفتند...