در کوچه باد می آید ...

ای یار ، ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یکروز آن پرنده ها
نمایان شدند
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ های تازه که در شهوت نسیم نفس میزدند
انگار
آن شعله های بنفش که در ذهن پاک پنجره ها میسوخت
چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود .
در کوچه ها باد میاید
این ابتدای ویرانیست ...
آن روز هم که د ست های تو ویران شد
باد میآمد ...
شعر : فروغ فرخزاد
عکس :آسمان ابری کردستان ...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۵/۲۴ ساعت ۳ ب.ظ توسط فواد رضاپور
|