گو بروید یا نروید

هر چه در جا که خواهد یا نمی خواهد

باغبان و رهگذاری نیست

باغ نومیدان

چشم در راه بهاری نیست

 

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد

ور برویش برگ لبخندی نمیروید

باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید

 

باغ بی برگی

خنده اش خونیست اشک امیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن

پادشاه فصلها...پاییز...

 

                          اخوان...